علم غیب اهل البیت
علم غیب اهل البیت ع
علم غیب اهل البیت ع سند فقهی نیست و فقه که افعال و تکلیف مکلفین را بیان میکند،مستند به ظواهر آیات و روایات وعقل میباشد نه به علم غیب و لذا اگر امامی به موضوعی علم غیب داشت ،این علم غیب او را مکلف نمیکند که به متعلق علم غیبش عمل کند و چه بسا که نباید هم بکند چرا که او مامور به ظاهر است و باید با مردم مثل آنها و به طور عادی رفتار نماید وگرنه آبرویی برای کسی نمی ماند، چرا که آنها اعمال و نیات مارا می دانند و اگر قرار باشد بگویند که دیگر اختیاری برای بشر نمیماند،لذاست که امامان ما با وجود علم به شهادت،به مصاف آن رفته اند،چرا که آنها مامور به ظاهرهستند،یعنی مامورند و وظیفه دارند وبر آنها واجب است که طبق واجب عمل کنند و طبق علم غیب عمل ننمایند مگر الهام و اذن و دستور الهی در میان باشد،مثل پیامبر ص که فرمودند من در محکمه با اینکه میدانم حق با چه کسی است و باطل کیست،لکن انما، (یعنی فقط و فقط) اقضی بینکم بالبینات و الایمان،ولذا اگر طبق بینه و قسم به نفع کسی شهادت کردم،یعنی بر طبق مستندات ارائه شده از شما،و حق به ناحق رسید،او در ظاهر گرچه برنده شده است ولی نمیتواند حق دیگری را ببرد و بگوید که من از دست خود پیامبرص گرفته ام، چرا که این آتشی است که او دارد میبرد.ویا مثل انجایی که یکی از صحابه و افسران ایشان شهید شدند که مردم سوال کردند که یا رسول الله آیا ما به شما تسلیت بگوییم یا تبریک؟تبریک برای شهادت و تسلیت برای از دست دادان چنین یاورانی؟ که پیامبر ص فرمودند:به من تسلیت بگویید چرا که او بدهی داشت و ذمه اش مشغول بود، و من می دانستم لکن من که نمیتوانم بگویم و ابروی دیگران را ببرم و...ویا مثل نامه حضرت علی ع به ابن منذر،که حضرت نوشتند من خیال می کردم که شما مثل پدرتان که آدم خوبی بود خوب هستید و لذا شما را به کارگزاری منصوب کردم لکن شما چنان نبوده اید که این را حضرت از قبل هم میداند ولی او باید بر طبق ظاهر و ادله ظاهری که مردم هم میتوانند آن را اقامه کنند و یا بپذیرند،رفتار نموده و حکم کنندویا مثل علم امام حسین و سایر ائمه به شهادت خودشان،که وقتی حل شد که علم غیب سند فقهی نیست،همه این سوالات حل میشوند.
برگرفته از مباحث حضرت علامه جوادی آملی(حفظه الله)